قُطبِ فلک علم و دُرّ درياى دانش و اختر آسمان براعت و گوهر کان بلاغت؛ وى استاد فضلاء ماوراءالنهر بود، و در اوايل حال که در سمرقند بود و تحصيل مىکرد در غايت قلت حال و ضيق مجال بود، و کتابت کردى و وجه معاش او از اُجرت آن بودى شنيدم که گفت: وقتى ضُجرت بر من مستولى شد و تنگدستى جهان فراخ را بر من تنگ کرد و کار به درجهاى رسيد که اِزارى بفروختم و به نان بدادم عزم کردم که به اِنتجاع روم در روستاها چنانکه ائيمه ديگر دق مىکنند تا بدان وجه خود را نانى به حاصل کنم
بعد از مدت اندک شنيدم که به جهة کتابخانه سرپل بازارچه تهذيب اَزْهَرى به خط مصنف از دارالکتب مرو آوردهاند و کاتبى به جمال فضل مىطلبند. چون هيچکس را آن قوت، نبود که او را چه اگر فضلا بودند که آن را نيکو بدانستند از خط ايشان وافر نبودى و اگر خط نيکو بودى اهليت آن نداشتند، بدو ارسال کردند و صدر اجل مجيرالدين او را به خدمت خود بخواند و از فضل و هنر او معلوم کرد و دانست که ذات او جهان علم و کان فضل است او را به خدمت صدر سعيد عبدالعزيز بن عمر بن سيدالسادات برد، فرمودند تو اين ديدهاى و از اينجا لغت استخراج توانى کرد؟ او تبسم کرد. چه او را فضل آن بود که مثل اين کند.
این پاورپوینت در 15 اسلاید طراحی شده است.
سلام
مولانا نیروگاه است. درک این نکته مهم است که محبوبیت جهانی او به این دلیل است که او یک شخصیت کاملا منحصر به فرد و بسیار معتبر است. هیچ شاعر و هیچ عارفی نمی تواند به آنچه که به دست آورده نزدیک شود.
مولانا شاعری نبود که در کلبه ای زندگی می کرد و برای مجذوب کردن مردم محلی اشعاری می نوشت. همه چیز در مورد مولانا جادوی محض بود، بیان یک روح واقعا قدرتمند و بسیار مستقل که وضعیت موجود را در هم می شکند، هنجارهای اجتماعی کهنه، تابوهای فرهنگی بدوی، تفکر جزمی غبارآلود و ذهنیت برده ای.
جهان به خاطر آن صفات منحصر به فرد و اصیل به مولانا پاسخ داده است.
شمس نیز متعلق به همین اردوگاه است، عارف اصیل، اصیل و ثابت شده که در آن زمان آزادانه در منطقه پرسه می زد. شمس کار واقعی بود و مولانا کاری کرد که همیشه او را به یاد داشته باشیم.
مولانا از شمس مراقبت کرد، نه تنها به این دلیل که مولانا را در رسیدن به خودشناسی و عروج یاری رساند، بلکه با جاودانه ساختن شمس، انرژی دگرگون کننده شمس را برای همه جویندگان جهان تداوم بخشید.
مولانا هر روز به ما این وعده را می دهد که جهان هستی بسیار نجیب تر از آن چیزی است که در منطقه شما یا در این سیاره ظاهر می شود. مولانا نمونه ای است از اینکه چقدر می توانیم اوج بگیریم.
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی، شاعر پارسیگوی ایرانی. نام کامل وی «محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده میشدهاست. در قرنهای بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفتهاست و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند. زبان مادری وی پارسی بودهاست. اشعار او بهطور گستردهای به بسیاری از زبانهای جهان ترجمه شدهاست. ترجمه سرودههای مولوی که با نام رومی در غرب شناسایی شده به عنوان «محبوبترین» و «پرفروشترین» شاعر در ایالات متحده آمریکا شناخته میشود.
مثنوی معنوی او که در قونیه تصنیف شدهاست یکی از عالیترین اشعار زبان فارسی بهشمار میرود.
مهمترین فراز زندگی مولانا زمانیست که او با شمس تبریزی آشنا شد و این آشنایی زندگی اش را زیر و رو کرد تا جایی که درس و وعظ را کنار گذاشت و به عرفان، شعر، رقص و موسیقی روی آورد و دانش ظاهری اش را کنار گذاشت و به معرفتی باطنی دست یافت که هرکسی را توانایی درکش نبود.
بیشتر ما ایرانی ها ، حکایت های طوطی و بازرگان، دوستی خاله خرسه، طوطی کچل را از مثنوی معنوی خواندهایم یا شنیدهایم اما میراث مولانا یک دریای بیکران است که این حکایت ها حتی قطره ای از آن نیست و اگر بخواهیم این یادگاری را برای فرزندان مان هم حفظ کنیم باید اول خودمان، با این کتاب آشنا باشیم.